کیمیا و اتاق قشنگش
کیمیای قشنگم
6سال پیش که من و بابا باهم عروسی کردیم،از اونجا که من تنها دختر خانواده بودم تمام فکر و ذکر مادر جون شد خرید جهیزیه برای من. مادر جون بدون توجه به خونه کوچیک ما هر وسیله قشنگ و بدردبخوری که می دید واسه من می خرید و در جواب اعتراضهای من و بابا می گفت یه روز به دردتون می خوره. تازه الان هم اگه جا نداشتین بذارینش همین جا بمونه.البته باید اعتراف کنم الان که خونه مون خیلی بزرگتر شده تموم اون وسایل حسابی به درد ما می خوره. القصه این موضوع شد یه سوژه همیشگی شوخی و خنده واسه دایی سینا و دایی نیما و بابایی. اونها همیشه می گن:"مامان ،مریم را به دنیا آورده که واسش جهیزیه بخره".
وقتی ما به خونه جدیدمون اسباب کشی کردیم بزرگترین کار من خرید وسایل برای اتاق شما بود. از اونجایی که تو خونه قبلیمون شما اتاق نداشتی من باید یه عالمه وسیله واست می خریدم . راستش دلم می خواست اتاقت زیباترین اتاق بچه ممکن باشه. واسه همین برای انتخاب تک تک وسایلت کلی وقت گذاشتم و بارها و بارها رفتم جاهای مختلف تا بلاخره چیزی که دلم می خواست را انتخاب کردم. و این طوری بود که این دفعه من شدم سوژه خنده اطرافیان. همه می گفتند "هدف مریم از به دنیا آوردن کیمیا فقط این بود که واسش اتاق درست کنه."
به هرحال اتاق قشنگت با رنگ یاسی-کرمی آماده شد. سرویس خوابت(تخت،ویترین،کتابخونه،میز آرایش،کمد لباس و میز تحریرت) هدیه پدرجون و مادر جون البته برای بار دوم بود . (چون سرویس خواب قبلیت را هم اونا خریده بودند) سرویس لوستر و چراغ خواب و آباژورت هدیه دایی سینا و فرشت هم هدیه دایی نیما بود. البته همه اینها را من خودم انتخاب کرده بودم.سرویس ست پرده و روتختیت را هم بعد از کلی گشتن بلاخره انتخاب کردم که خوشبختانه هرکی می دید کلی خوشش می اومد.
امشب رفته بودی تو خط ژست گرفتن. همه لباس تابستونیهات(به قول خودت لباس قرتی) را می پوشیدی و از من می خواستی که ازت عکس بگیرم. در نهایت هم گفتی:مامان من تا به حال اصلا" تو اتاقم عکس نگرفتم. بریم اونجا ازم عکس بگیر بذار تو کامپیوتر و ولباگم(البته منظورت وبلاگ بود)...