کیمیاکیمیا، تا این لحظه: 15 سال و 3 ماه و 6 روز سن داره

کیمیای زندگی ما

توالی بازی

1391/4/19 20:09
نویسنده : مریم
929 بازدید
اشتراک گذاری

دختر نازنینم.....

بهت گفته بودم که تازگیها هی با هم دیگه بازی کشف می کنیم.....امروز از وبلاگ دوستم (مسیحا جون) یه ایده خوب واسه یه بازی جدید گرفتم و اسمش را با هم گذاشتیم" توالی بازی".....

شما یه سری دومینو داری که مادرجون برای یاد دادن رنگها واست خریده بود و از اونجا که شما کلا" علاقه ای به دومینو بازی نشون ندادی بعد از اینکه رنگها را تو 1سالگی یاد گرفتی من هم جمعشون کردم تا امروز.....

بازی را با دورنگ شروع کردم.یه سیاه یه نارنجی یه سیاه گذاشتم و ازت خواستم شما مهره بعدی را بذاری....

مثل همیشه اول مهره اشتباه را برداشتی تا عکس العمل منو ببینی.(شما کلا" عادت داری اول به همه چی عمدا"جواب اشتباه بدی)این بار نمی دونم واقعا" اشتباه کردی یا عمدا"

گام اول

به هرحال وقتی گفتم درست نیست...فوری رنگ درست را گذاشتی سرجاش.

گام دوم

و گامهای بعدی که خودت به تنهایی از پسش براومدی.

پنجمین مکعب

ششمین مکعب

 

هفتمین مکعب

 و آخرین مکعب

آخرین مکعب

  خب کیمیا جون همون طور که دیدی شما تونستی از عهده این بازی به خوبی بر بیایی.....آفرین دختر باهوش.

ما چند روز این بازی را به همین صورت که می بینی تکرار کردیم. در روزهای بعدی من یه کم بازی را پیچیده تر کردم.....به این صورت که به جای اینکه بازی را با 3مکعب شروع کنیم با دو تا شروع کردیم(یه قرمز و یه آبی) و من ازت خواستم که خودت مکعب سوم (قرمز)را بذاری و بازی را ادامه بدی.از عهده این روش هم به خوبی بر اومدی.

تو مرحله بعدی توالی بازی را با 3 مکعب مختلف شروع کردم (آبی،قرمز،سیاه). 5مکعب اول را گذاشتم و ازت خواستم مکعب ششم را بذاری.....بعد 4مکعب اول وشما می بایست مکعب پنجم و ششم را تشخیص می دادی و طبیعتا" تو مرحله فوق پیشرفته فقط 3تا را گذاشتم و ازت خواستم توالی رنگها را ادامه بدی.

امیدوارم به این زودیها برگردم و بنویسم که چه پیشرفت تازه ای تو این بازی کردی.......فعلا" که تا چند روز سرگرمی خوبی پیدا کردیم.

پی نوشت: همون طور که انتظار داشتم کیمیا از این بازی خیلی چیزها داره یاد می گیره....نظم،توالی،دقت، تمرکز.....حالا دقتش به نظم حاکم در اطرافش بیشتر شده و تو هر چیزی دنبال قانون قرار گیری اونه.

 

شب نوشت: گفته بودم که بر می گردم ولی فکر نمی کردم به این زودی....کیمیا شب گفت می خوام دوباره توالی بازی کنم .من هم گفتم باشه خودت شروع کن و در نهایت تعجب من خودش بازی را شروع کرد....اول فقط با دو رنگ....بعد یه ردیف دیگه دورنگی.....و با مابقی مکعبهای باقی مونده یه ردیف کوچیکتر.....خودش گفت یه مار مامان..یه مار بابا...یه مار نی نی....

ساخت مار بابا

مار مامان

مار مامان و بابای کامل

مار نی نی

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

آوا مامان رادین
21 تیر 91 12:54
آفرین دختر باهوش.
میگم مریم جون خیلی فعال شدی عزیزم . تند تند آپ میکنی ها!
همیشه بهتون خوش بگذره و بازیهای خوب یاد بگیرین. به به




آوا جون فعال شدنم تقصیره این دخمله که هی کارهای بامزه می کنه و من حیفم می اد ثبت نکنم....پیر که شدم و نوه دار ،با نوه هام می شینیم اینا را می خونیم به کیمیا می خندیم.....نظرت چیه؟؟بامزه است ها...
مهسا
21 تیر 91 20:58
کیمیا خاله.من خیلی خیلی خوشحالم که با مامان تو دوست شدم چون حالا یک دوست دارم که از هوش و انرژی دختر زیباش بهترین استفاده را میکنه و منم ازش یاد میگیرم.
وقتی بزرگ شدی و مامان مریم با نوه هاش داشت اینا را میخوند و بهت می خندید، دستشو برای تمام این لحظه های جوونیش که برات صرف کرده ببوس.
راستی من عاشق این لباس سفید و مشکیت شدم!



مهسا جونم نمی دونم چرا با خوندن نظرت اشک تو چشمام جمع شد....