کیمیاکیمیا، تا این لحظه: 15 سال و 2 ماه و 16 روز سن داره

کیمیای زندگی ما

Bless You

1391/4/22 11:30
نویسنده : مریم
596 بازدید
اشتراک گذاری

عروسک شیرین زبونم.....

شما الان یه عالمه جمله و لغت انگلبسی بلدی.

رنگها،میوه ها،حیوانات،فصلها و.....را کاملا" یاد گرفتی.

یه عالمه جمله کوتاه روزمره هم بلدی......

Sit down, stand up, walking, running, jumping, clamp your hands,....

می خواهیم بریم یه جاییی می گیم:Let 's go

برای معرفی:Hello.I am Kimia

وقتی تو جمع کار بد انجام می دی بهت می گم: Kimia Look at me

برای نشون دادن یه بچه می گی:مامان یه  Baby boy/girl

این صفتها را هم بلدی و معمولا" همیشه سعی می کنیم انگلیسیش را استفاده کنیم:

Hot, Cold, Big, Little, Small,....

من علی رغم نظر خیلیها آموزش زبان شما را از 2سالگی شروع کردم و یکی از محبوبترین بازیهای کلامی ما تقلید صدای حیوانات با شعر انگلیسی بود.....

من می گفتم:.....Cat is Saying شما می گفتی: میو میو

 و با این بازی شما همه حیوونها را یاد گرفتی. این را هم بگم که یاددادن اینها به شما که علاوه بر فارسی داری همزمان ترکی را هم یاد می گیری اصلا" کار ساده ای نیست.ولی من می دونم که دخترم می تونه به خاطر همین حسابی روی آموزش زبان شما وقت می ذارم.

روشمون هم این طوریه که چند روز فقط روی یه لغت و کاملا" غیرمستقیم کار می کنیم. مثلا" یه روز که  پارک بودیم من یه برگ درخت کندم و بهت گفتم Kimia this is green بعد با هم رفتیم یه عالمه شی سبز دیگه که دور و برمون بود مثل درخت و چمن و برگ و تاب و ...پیدا کردیم و با هم رنگش را تکرار کردیم.اینجوری شما به خوبی یاد گرفتی که سبز می شه Green..... 

یا برای آموزش Hot,Cold: وقتی چیزی می خوردی همیشه می گم مامانی مواظب باش Hot نباشه....

جالبترین قسمت اینه که شما یه مدت فکر می کردی من فارسی اینا را بلد نیستم. چون وقتی بهم می گفتی مامان من بلوز بنفشم را می خوام . می گفتم کدوم بلوزت را ؟وشما مجبور می شدی بگیpurple

یکی از بامزه ترین جملاتی که بلدی اینه که وقتی کسی عطسه می کنه بهش می گی Bless you و البته طرف مقابل هم حتما" باید بگه Thank youو الا حسابش با کرام الکاتبینه.....

راستش نمی خواستم این مطلب انقدر طول بکشه.....فقط اومده بودم یه جمله دیشبت را بنویسم و برم که باز نشد.....از بس که نوشتنی و تعریف کردنی از شما نازنینم زیاده(دخملی حال کردی دوباره ازت تعریف کردم) 

دیشب تو ماشین داشتیم می اومدیم خونه که شما عطسه کردی. من و بابا هردو مشغول صحبت بودیم و یادمون رفت که باید بهت چی بگیم. واسه همین خودت گفتی مامان بگو  :Bless you خلاصه ما هم خندیدیم و گفتیم Bless you و شما هم مثل همیشه گفتی Thank you ......چند دقیقه بعد دوباره عطسه کردی و ما باز دوباره حواسمون نبود که چی باید بهت بگیم که یهو خودت گفتی :مامان Thank you.....

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

خودم
22 تیر 91 11:37
بهناز جان دوست نازنینم.... از اظهار لطفت و اینکه به وبلاگ دخترم سرزدی بی نهایت متشکرم. و از یادآوریت بی نهایت ممنونم.....عوارض تند تند تایپ کردن با یه بچه شیطونه.... خداوند مهربون کیمیا و شکیبای نازنین را برایت حفظ کند. پاینده باشی و شاد.
یاسمن مامان الیسا
5 مرداد 91 17:11
مریم جون من هم خیلی دوست دارم الیسا انگلیسی را از کوچکی یاد بگیره خیلی خوبه که تونستید به کیمیا جون زبان را هم اموزش بدهید از کتاب یا متد خاصی استفاده کردی؟