کیمیاکیمیا، تا این لحظه: 15 سال و 3 ماه و 7 روز سن داره

کیمیای زندگی ما

تصاویر زیبای کیمیا و دوستانش در روز تولد

1391/11/11 14:54
نویسنده : مریم
3,280 بازدید
اشتراک گذاری

به دلیل طولانی شدن پست توضیح تولد کیمیا لطفا" عکسها را در ادامه مطلب ببینید که نی نی سایت منو دعوا نکنه...

خیلی از عکسها کیفیت خوبی ندارند یا ترو تمیز نیستند ولی من عاشق همین درهم برهمیشون هستم.... راستش عکس گرفتن از حدود ٢٠ تا بچه شیطون کار تقریبا" غیر ممکنیه و ما هم نتونستیم یه عکس درست و حسابی و صاف و صوف ازشون بگیریم. ولی حتی همین تصاویر شلوغ هم کلی حرف برای گفتن دارند و کلی خاطره.....

کیک زیبای کیمیا که اونو متناسب با فصل تولدش با تزیینات زمستانی گرفتیم....هیچ کدوممون هم متوجه برعکس گذاشتن شمع نشدیم!!!

دخترکم در حال فوت کردن شمع ٤سالگیش...و آرزوی قلبی من و مهرداد در اون لحظه:"خدایا دخترکمان را همیشه در پناه خودت داشته باش"

و کیمیا به همراه دختر خانمهای نازنین همکلاسش....بچه ها به ترتیب از راست به چپ:
بهشت،؟؟؟،؟؟؟،کیمیا،؟؟؟،نیوشا،؟؟؟،؟؟؟
صمیمی ترین دوست کیمیا یعنی دلآترام متاسفانه روز تولد غایب بود.

و کیمیا به همراه آقا پسرهای نازنین همکلاسش....بچه ها به ترتیب از راست به چپ:

***نکته خیلی مهم دوتا عکس بالا که باعث  کلی خنده من و مهرداد شد تفاوت ایستادن دخترها و پسرها تو عکس بود***

************************************************************

و تصاویر زیبای کیمیا و دوستانش در مهمونی دوستانه خونه

یلدا،کیمیا،آرتیمان(که از اول مهمونی خیلی سعی در جلب توجه کیمیا و کنار زدن رادین می کرد)،رادین،رایا

شمارش بچه ها برای اینکه کیمیا شمع را فوت کنه و نگاه مشتاقانه رادین به کیمیا

نقشه کشیدن کیمیا و دل آرام برای ناخنک زدن به کیک در حالی که حواس بقیه بچه ها به مراسم رقص چاقو بود.

رقص زیبای پرنسس آوا که  با حرکات خیلی ناز حسابی باعث غافلگیری من و مامانش شد

 

و رقص خیلی خانمانه و آروم نیکی جون

و نگاه بسیار زیبای پرنیان هنگام رقص چاقو ....من عاشق طرز نگاه کردن پرنیان در برخی لحظاتم و این نگاه از اون دسته بود.

و پایان مراسم رقص چاقو با رقص رادین خان "داماد مجلس ما"

و تقدیم کردن چاقوی کیک به عروس زیبای مجلس از طرف داماد...و رقصی دونفره که واقعا " زیبا بود

و سرانجام بریدن کیک و پیشنهاد بسیار جالب عمو کیهان که با استقبال بسیار زیاد همه بچه ها روبرو شد...کیمیا باید سرش را می برد داخل کیک و بعد با همون حالت من و مهرداد را می بوسید....این بوسه را خیلی خیلی دوست داشتم.....

و در نهایت مهرداد کیمیای موش را دقیقا" مثل یه گربه بلند کرد تا برنامه بعدی را اجرا کنیم.

پس از رفتن عمو کیهان بچه ها حدود ١ساعت تا آماده شدن شام فرصت داشتند...تو این یه ساعت همه رفتند اتاق کیمیا و کلی با هم بازی کردند. لطفا" تخیل خود را به کار ببرید وحدس بزنید قیافه یه اتاق بچه١٢ متری که ١ساعت تمام میزبان ١٥ تا بچه ٤ تا ٧ ساله بود پس از یک ساعت به چه شکلی در می آید؟؟؟؟دوستانم تو اون یه ساعت بهم پیشنهاد کردند که جهت جلوگیری از زایمان زودرس دور و بر اتاق نروم...

و یه عشوه و نگاه زیبا از نوع یلداییییییییییییییییی 

و در نهایت دوست آرام و نازنین کیمیا "پارمیس" خانم گل...
از مامان پارمیس جون بابت گرفتن همه این عکسها خیلی خیلی متشکریم....

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

آوا مامان رادین
14 بهمن 91 9:18
مریم جون واقعا ممنونم که با وجود وضعیتی که داری این زحمات رو به خودت دادی و این روز رو برای بچه ها تدارک دیدی و واقعا بهشون خوش گذشت.
امیدوارم که همیشه شاهد جشن تولدها، فارغ التحصیلی، موفقیتها و عروسی تک تک این فرشته ها باشیم.


دوست بی نظیرم اگه جشن من خوب بود به خاطر حضور گرم تک تک شما عزیزان و فرشته های عزیزتون بود. مرسی از اینکه اومدین و این روز را برای کیمیا ماندگار کردین....

آواز قو
15 بهمن 91 18:27
سلام مریم گلی ..دستت درد نکنه.....عکسها که خود گویای مطالب بود....پس نی نی تو دلی هم داری>؟به سلامتی ودلخوشی...مراقب خودت باش.....
مامان روژِینا
25 بهمن 91 23:59
وای عزیزم تولدت مبارک باشه چه عکسای قشنگی من که کلی کیف کردم راستی افرین مامان زرنگ که با وجود یه نی نی که تو راه داری این همه زحمت کشیدی اینم یه برای خودت