یه کم تامل بیشتر.....
یکی از مواردیکه توجه من را خیلی جلب میکند تفاوت روشهای تربیتی برخی والدین است.نتیجه مشاهداتم هم در یک جمله خلاصه میشود:برخی والدین خود نیاز به یک تربیت اساسی دارند.
1-بعنوان مثال بچه ای سرفه میکند.مادر یک دستمال در میآورد و به بچه میدهد.
بچه دیگری شدید سرفه میکند.مادر به او میگوید نکن.بعد هم بچه را دعوا میکند كه بیا به حرف من گوش ندی اینطوری میشی میگم غذا بخور نمیخوری و كلی با بچه دعوا میكند.یا همون بچه سرفه میكند.مادر گریه كه چی شده خاك بر سرم چی خوردی زود با شلوغ كاری یك سریع دارو تجویز میكند و بعضیها هم زود میرن پیش دكتر.بچه حالا علاوه بر سرفه زر هم میزند.
2-بچه ای غر میزند و نمیخواهد از مغازه بیرون برود.پدر به او میگوید که راه خروج را بلد نیست و از بچه میخواهد خروجی را نشانش بدهد.بچه یورتمه کنان بطرف در میرود و خوشحال است.احساس میکند کار مهمی انجام میدهد.
بچه دیگری غر میزند و نمیخواهد از مغازه بیرون برود.او را بزور و کشان کشان بیرون میبرند.بچه زِر میزند غر میزند و نمیخواهد از مغازه بیرون برود.قربان صدقهاش میروند و وعده شکلات و بستنی میدهند.بچه رشوه را قبول میکند.همچنان غر میزند و از مغازه خارج میشود.مشغول چانهزدن بر سر تعداد بستنی است.
3-بچه ای در مدرسه دعوا کردهاست.داستان را برای مادر تعریف میکند.مادر گوش میدهد اما عکسالعملی نشان نمیدهد.
بچه دیگری در مدرسه دعوا کردهاست.داستان را برای مادر تعریف میکند.مادر در حالیکه سعی دارد باقیمانده غذا را از لای دندانش بیرون بکشد گوش میدهد.به بچه میگوید:اون فقیره. واسه همین بیتربیته.تو باهاش بازی نکن!یا میگه غلط كرده بچه پر روی بی تربیت فردا میام مدرسه میدم حسابشو میزارم كف دستش.تنبیهش كنن(من غرق در منطق و فراست اینجور مادرها شدهام!!)
4-بچه ای بستنی میخورد.مادر به او دستمال میدهد تا دهانش را پاک کند.
بچه دیگری بستنی میخورد.مادر دور دهانش را پاک میکند و میگوید زود بخور آب شد لباسات كثیف شد باید بشورم.
5-بچه ای زر میزند.مادر دعوایش میکند.پدر به مادر میتوپد که بچه را دعوا نکن.بچه لگدی حواله پدر میکند.مادر میخندد.پدر بچه را دعوا میکند.بچه باز زر میزند.باز هم به او وعده و رشوه میدهند
6-بچه ای زمین خوردهاست.بلند میشود و به بازی ادامه میدهد.
بچه دیگری زمین خوردهاست.مادر توی سرش میزند و(یا امام رضا)میگوید.بچه را بلند میکند و مثل کیسه سیبزمینی میتکاند.بچه میترسد و جیغ میکشد.مادر گونه میخراشد.هر دو مفصل هوار میکشند.بعد بچه میرود بازی کند.مادر آینه در میآورد تا آرایشش را کنترل کند.
7-در مطب دکتر حوصله بچه ای سر رفتهاست.مادر از کیفش کاغذ و مداد رنگی بیرون میآورد.بچه مشغول میشود.
در مطب دکتر حوصله بچه دیگری سر رفته است.مادر هم كلافه به منشی كه پس نوبت ما كی میشه بچم دارم نمیتونم بشینم.مادر کاغذ و مداد رنگی ندارد.یک صورتحساب از کیفش در میآورد.یک خودکار ته کیفش پیدا میکند.اول کلی ها میکند و نوک زبانش میزند تا بنویسد.بچه دو خط میکشد.رنگ ندارد و جذبش نمیکند.از جایش بلند میشود تا دور اتاق چرخی بزند.مادر مثل گرامافونی که سوزنش گیر کرده باشد لاینقطع میگوید نرو،نکن،نگو،دست نزن،بیا،حرف نزن،آروم باش،ول کن،به پدرت میگم ....و در نهایت یه پیچی هم بچه را میدهد بچه عربده میكشد.اعصاب همه خرد شده است.دلت میخواهد بلند شوی و دو دستی بکوبی توی سر مادر شرقی!!!
و این ماجرا ها تمام نشدنی است و شاید بهتر باشه باز هم بگیم:برخی والدین خود نیاز به یک تربیت اساسی دارند.
خیلی خیلی خیلی بعد نوشت:من این مقاله را یه جا خونده بودم و خیلی ازش خوشم اومده بود...برای حفظ حق کپی رایت و این حرفها مقاله را عینا" گذاشته بودم....هرچند خودم اعتقادی به مقایسه انجام شده نداشتم ولی کل مطلب قابل تامل است......
القصه اون دسته از دوستان بزرگوارم که همیشه من را شرمنده محبتهایشان می کنند و به این خونه درددلهای ما سر می زنند تذکر دادند که این عنوان خیلی هم صحیح نیست و پیشنهاد تغییر عنوان را دادند....من هم یه جاهایی از مقاله را دستکاری کردم (از نویسنده خیلی عذر می خوام) و دوباره گذاشتمش اینجا......
باز هم از همه دوستانم به خصوص "آواز قو" عزیزم و پریای نازنین تشکر می کنم و برای چندمین بار از همه این مامانهای مهربون برای جسارتی که کردم عذر می خوام.....غرض فقط یادآوری یه سری نکات ساده به خودم بود و بس.....
خوش باشید و پاینده و شادمان......منتظر نظرات سازنده و ارزشمند همه شما عزیزانم در تمام پستها هستم....